مهر، مهران، مهرداد، مهرزاد....
مهر يكی ازايزدان كهن است كه به دورههای زندگي مشترك اقوام هندو ايرانی تعلق دارد؛ و در تمام ممالكی كه از هند تا آشور گسترش يافته بود پرستش میشد.
مهر در در ريگ ودا ميتره ناميده شده است. در سنسكريت ميتره به معنای «دوست، دوستی» (در اصل «به هم پيوستنی») است. او اغلب بهمراه ورونه میآيد. ميتره خدای روز و ورونه خدای شب است. ظهور ميتره با طلوع آفتاب همراه است، در تقابل با ورونه كه بعنوان ايزد شب در غروب هويدا میگردد. در دعاهایی که خوانده می شود از ميتره خواسته شده آنچه را كه توسط ورونه در غروب پوشيده شده، صبح هنگام از پوشش در آورد .اين جفت كه در وداها اسوره ناميده شدهاند با يكديگر همياری میكنند. آنان جاسوسانی دانا دارند كه فريفته نمیشوند. آنان شهرياران جهاناند، و قلمرو خود را با نيروی اسرارآميز «مايا» اداره می كنند. مایا قدرتی است كه با آنان پيوسته است. توسط آن نيرو است كه خورشيد آسمان را می پيمايد، و آنرا با ابر و باران تيره و تار مینمايد. آنان فرمانروا و پايندگان تمام جهانند؛ و از آسمان، زمين و هوا حمايت میكنند.
در زمان هخامنشيان ايزد مهرکه میثره miθra نامیده می شد، يكی از ايزدان قدرتمند بود. نام مهر بهمراه آناهيتا و اهوره مزدا بعنوان حاميان پادشاه در كتيبههای اردشير آورده شده است، و در كتيبه اردشير دوم در همدان از مهر به تنهايی برای حمايت از شاه درخواست شده است. مهر در اين زمان دارای ويژگيهای يك ايزد جنگی بود. با بدی میجنگيد. از جايگاه آسمانيش دشمنانش را میپائيد. مجهز به زره كامل بر آنان میتازيد، آنان را میپراكند و قتلعام میكرد. او خانه گناهكاران را ويران میكرد، و قبايل و مللی كه با او دشمنی می كردند را نابود میساخت. از سوی ديگر متحد نيرومندی برای مؤمنان در اردوهای جنگيشان بود. مهر كسانی كه به او نياز می بردند و او را میپرستند را پيروز میكرد.
در اوستا كه اهوره مزدا در رأس سلسله مراتب ايزدان قرار دارد مهر نيز چون ديگر ايزدان كهن در مرتبه پائين تر قرار گرفته و توسط اهوره مزدا خلق شده است (مهر يشت بند 1). اما چون اهوره مزدا عنوان اهوره دارد (يشت 10 بند 113) ، او ايزد پيمان، است كه علاوه بر آن وظيفه حفظِ تماميّت سرزمينهای ايرانی را برعهده دارد (بند4)، نيرومندترين در ميان مخلوقان است(بند6). در اين يشت، مهر با صفاتی همچون دارای چراگاههای فراخ، دارای هزارگوش، دارای دههزار چشم و كسی كه هرگز خواب به چشمش نمی آيد، توصيف شده است (بند 7 ، 91) و به كمك اين چشمهاست كه بر پيمان ها نظارت كرده و فريب ناپذير است ( بند 82). اين ايزد ارتباط نزديكی با خورشيد دارد بدين گونه كه پيش از برآمدن آفتاب، سر برمیآورد (بند 13). او گردونهای با شكوه دارد و با آن، در همه جا در حركت است (بند 67 و 68). حتي پس از فرورفتن خورشيد نيز به زمين میآيد و از يك كرانه آن به كرانه ديگر، برای نظارت بر پيمانها، حركت میكند (بند 95). در سراسر اين يشت بر وفاداری به عهد و پيمان، اعم از پيمان ميان دو كشور، ميان زن و شوهر يا ميان دو شريك و انباز، تأكيد شده است (بند 115-117). مهر در مجازات پيمانشكنان سختگير است و دربخشهايی از اين يشت خصوصيت جنگآوری او در مبارزه با پيمان شكنان و دشمنان توصيف شده است (برای مثال بندهای 96، 101، 102، 112). بهرام، ايزد پيروزی، همچون گرازی تيزدندان، در پيش او حركت میكند (بند 70 تا 72). مهر جنگجويی است كه گرز و نيزه و سپر و تازيانه دارد و گردونهای دارد كه در آن انواع اين گونه سلاحها نهاده شده است (بندهای 128-130). مهر حامی سودمند تمام مخلوقات است (بند 54). او «پر كننده دوباره آبها» است، از طريق اوست كه «باران میبارد و گياهان رشد میكنند» (بند 61). در طرف راست او سروش نيك در طرف چپش رَشنو راست و در اطراف او آبها و گياهان و فروشی درستكاران پرواز می كنند (بند 100)؛ او بعنوان سرور «چراگاههای فراخ» به گله توجه خاص دارد (بندهای 38و 86). علاوه بر آن، او puθro.dā «بخشنده فرزند»، و gayō.dā «دهنده زندگی» است (بند 65). اما با همه قدرتش نياز به پرستش مردم دارد (بند74). مهر حامی اَشه و برضد دروغ است (بند80). چهره مهر چون تيشتر درخشان است، و گردونهای ستاره نشان دارد (بند143). در بند 127 مهر يشت آمده است آتش كه قويترين فرّ كيانی است در پيشاپيش او حركت مینمايد. در زامياد يشت نيز آمده است مهر فرّهای را كه از جم گريخته در پناه میگيرد. خانم بويس معتقد است حركت مهر و خورشيد به دليل ارتباط مهر و آتش است و در حقيقت مهر سرور آتش است.
در غرب پرستش مهر كه احتمالا توسط سربازان به آن ديار رفته بود كيش مهری يا ميترائيسم را بوجود آورد كه سرتاسر امپراطوری روم را فرا گرفت و دير زمانی دوام يافت. ميترائيسم رومی با مهرپرستی ايرانی تفاوتها و شباهتهايی را دارد. از اين آئين تقريبا هيچ متنی در دست نيست بلكه صدها نقوش برجسته در دست است. در كيشِ مهر در سلسله مراتب خدايی اين مهر نيست كه در بالا قرار دارد بلكه اين مكان به زروان خدای زمان بيكران تعلق دارد.
در پيش نمونههای غربی ساختگيش، او بعنوان يك انسان هيولايی با سر شير ارائه شده است و ماری به دور بدنش پيچيده شده است. گرايشهای متعددی كه توسط آن مجسمههايش تزئين شده با طبيعتهای مختلف او سازگاری دارد. او عصا و گوی سلطنتی خدايان را با خود دارد و در هر دستش كليدی دارد و بعنوان پادشاه آسمانها در آنان را میگشايد. بالاهايش نشان سرعت پروازش است. ماری كه بدور او پيچيده نشاندهنده حركت خورشيد در دايرهالبروج است. نشان های منطقهالبروج در بدنش حك شده است و نشانههای فصول كه آنان را همراهی میكنند نشاندهنده پديدههای آسمانی و زمينی است كه حركت ابدی سالها را آشكار میسازد. او خالق ونابود كننده همه چيزهاست. او سرور و ارباب چهار عنصری است كه جهان را بوجود آوردهاند. او بطور بالقوه قدرت تمام خدايان را پيوسته دارد، كه خود او شخصا بوجود آورده است. گاهي با بخت و زمانی با نور ازلی و گاهی نيز با آتش يكی دانسته میشود. پيروان مهر چهار عنصر ساده كه بنابر فيزيك باستان، جهان از آن ساخته شده را می پرستيدند؛ و اغلب در يك گروه تمثيلی ، دوباره ساخته میشد، در آن شير نشان آتش، جام نشان آب، و مار نشان زمين بود، که حضور آنان نشاندهنده كشمكش عناصر متضادی بود كه بطور مداوم يكديگر را میبلعند و بشكل ابدی عنصری به عنصر ديگر تبديل می شود و تركيب تغيير پذير تمام پديدههای طبيعت را بشكل بیكران برمی انگيزند. آنان همچنين خورشيد را كه در ارابه خود فلك آسمان را میپيمود و هنگام غروب درشعلههای آتش خود در اقيانوس فرو میرفت و خاموش میشد را ستايش میكردند. در يزدانشناسی مهری در حقيقت اولين پيمان دوستی بين خورشيد و مهر منعقد گرديد بدين ترتيب كه مهر و خورشيد با يكديگر زورآزمايی كردند. خورشيد در مقابل او تسليم گشت و برتری همآورد خود را پذيرفت پس مهر دوباره او را برخيزاند و دست راستش را بطرف او دراز كرد آن دو با هم پيمان رسمی دوستی منعقد كردند. مهر ديهيمی تابناك بر سر او نهاد كه خورشيد آن را در حركت روزانه خود بهمراه دارد. پس از آن، دو قهرمان هم پيمان، يكديگر را وفادارانه در تمام امور خطير حمايت كردند. مهريان علاوه بر نشانههای دايرهالبروج اغلب اشياء و حيوانات را بعنوان تصوير نمادين گروه ستارهای تصور میكردند، بنابراين كلاغ، جام، سگ، و شير كه بطور معمول گروه مهری را همراهي میكنند به آسانی با صور فلكی با همين نام يكی شناخته شدهاند. آنان تصور می كردند كه مهر در منطقه ميانی بين بهشت و دوزخ ساكن است. برای مشخص كردن اين گرايش در مراسم مذهبی، شانزدهمين روز يا روز ميانی هر ماه به او اختصاص يافته بود. زايش و تولد مهر را به صورتهای گوناگونی نقل كردهاند كه عبارت است از: تولد مهر از ميان صدف كه در نقشی از پرستشگاه مهری در چپل هيل انگلستان ديده میشود (مقدم ص 36) و زايش مهر از ميان نيلوفر. همچنين در سنت آمده است كه مهر از صخرهای مولد در سواحل رودخانه تولد يافت كه بنابر نقل سنت چنين است: يك صخره زايا، كه يك تصوير ايستاده آن در معابد پرستش میشد، به مهر در سواحل رودخانه تولد داد، در سايه يك درخت مقدس، و شبانانی كه در كوه گلههای خود را می چراندند، شاهد معجزه ورود او به دنيا بودند. آنان ديدهاند كه او از يك توده سنگی بيرون آمد، سرش با كلاه فريجی آراسته بود، به خنجری مسلح بود، مشعلی حمل میكرد كه تاريكی عمق را روشن مینمود. شبانان با احترام به او نزديك شدند، و به آن نوزاد خدايی اولين محصولات كشاورزی و شبانی خود را تقديم نمودند. اما آن قهرمان جوان برهنه بود و در معرض بادهايی كه بشدت میوزيد قرار داشت؛ او خود را در شاخههای درخت انجير پنهان نمود و به كمك كارد خود ميوه انجير را از درخت جدا نمود، آنان را خورد و از برگهای انجير برای خود لباس ساخت. رسالت مهر كشتن گاو نخستين بود و خنجری كه در دست داشت برای اين كار بود. انجام اينكار دشوار پس از تعقيب و گريزی چند انجام پذيرفت. از بدن حيوان در حال نزع همه گياهان و نباتات مفيد بيرون زد كه سبزی آنان سطح زمين را پوشاند. با انجام اين قربانی زندگي مفيدتر و بارورتر از گذشته در زمين بوجود آمد. در ميترائيسم، مهر همچنين جنبههای مشتركی با سوشيانس نجات بخش آينده دارد. در اينجا اين مهر است كه در پايان جهان نقش سوشيانس را ايفا میكند. او انسانها را به زندگی فرا خواهد خواند. همه از قبور خود بيرون خواهند آمد، همه بشكل پيشين خود خواهند بود و يكديگر را خواهند شناخت. تمام بشريت يكی شده در يك گردهمايی اجتماع خواهند نمود، و ايزد حقيقت خوبان را از بدان جدا می نمايد. سپس در قربانی عالی مرتبه گاو ايزدی را قربانی خواهد نمود؛ چربيش را با شراب وقف شده خواهد آميخت، و آنرا به افراد مستحق پيشكش خواهد نمود شراب معجزهآسایی كه به آنان فناناپذيری را هديه خواهد نمود.
پيروان كيش مهر چون ديگر اديان به زندگی بعد از مرگ و سير روانِ در گذشته، اعتقاد داشتند. بنابر باور آنان ارواح كه در بهشت اعلی مسكن داشتند بر زمين فرود میآمدند تا جسم انسان را زنده كنند، هنگاميكه شخص در میگذشت و ديو مرگ جسمش را دربر میگرفت، روح جسم را ترك میكرد. فرشتگان و ديوان تاريكی برای تسلط بر آن به مبارزه میپرداختند. يك نوع داوری تعيين مینمود كه روح استحقاق رفتن به بهشت را دارد يا نه. اگر در طول زندگی به گناه آلوده شده بود، فرستادگان اهريمن او را به عمق دوزخ میكشيدند و هزاران عذاب بر او تحميل مینمودند يا او را در جسم حيوانی نجس قرار میدادند. اما اگر شايستگيش بيش از گناهانش بود، اجازه میيافت به بهشت اعلی سفر كند. بنابراين باور، آسمانها به هفت كره يا طبقه تقسيم ميشدند، هر يك از آنان با يك سياره پيوسته بود. يك نوع نردبان، منطبق با هشت دروازه ساخته شده بود كه اين طبقات را بهم متصل میكرد. برای گذر از طبقهای به طبقه ديگر، هر زمان رهرو بايد به دروازهای وارد میشد كه توسط يكی از فرشتگان اورمزد نگهبانی میشد. تنها اين تازه وارد ، كه به او فرمول مناسب آموخته شده بود، می دانست چگونه اين نگهبانان سخت دل را خشنود سازد. همچنانكه روح اين بخشهای گوناگون را میپيمود، از آنچه كه چون جامه در هنگام نزولش بر زمين دريافت داشته بود خود را پاك مینمود. او به ماه انرژی حياتی و مغذی خود ، به عطارد آرزويش، به زهره اشتياق گناهكارش، به خورشيد قدرت ذهنيش ، به مريخ عشق به جنگ، به مشتری روياهای جاهطلبانه، به زحل سيرت و طبيعتش را تسليم مينمود. روح هنگامي كه به آسمان هشتم میرسيد تا در آنجا بعنوان جوهره عالی لذت ببرد برهنه، عاری از هر گناه و احساسی بود، و در نور بیپايانی كه خدايان را شستشو می داد، در سعادت جاودان بدون پايان قرار می گرفت.
متون فارسی ميانه مانوی، جايگاه مهر ايزد را در آفرينش دوم قرار میدهد. در اين متون مهر ايزد نقش فعال و مؤثری دارد و در حقيقت نجات هرمزد بغ، شكست نيروهای اهريمنی و جهان آفرينی همه بعهده اوست. اما در متون پارتی مانوی جايگاه او در آفرينش سوم است و با نريسه يزد يكی شناخته شده است.
در متون سغدی مانوی myšyy βγyy اغلب بعنوان نام ايزد-خورشيد يافت میشود. تنها مدركی كه در ادبيات سغدی بودايی به مهر بعنوان ناظر پيمان اشاره شده وسنتره جاتكه است. در اين داستان آمده است، هنگاميكه بين برهمن و سوداشن پيمانی بسته شد ميترا به شهادت گرفته شد.
در متون پهلوی خويشكاريهای مهر بسيار كمتر شده و بسياری از وظايفش به ايزدان ديگر از جمله سروش منتقل شده است . در بندهش خويشكاری اصلی او داوری جهانيان به راستی كردن است. او بهمراه ديگر ايزدان شهريور را ياری می دهد. و نگهبانی و حفاظت روزانه هاون به مهر سپرده شده است. مهر به همراه ماه و دوازده برج عهدهدار نيكی آفريدگان است. مهر به همراه سروش و رشن در پل چينود به ميانجيگری روح درگذشته میآيد. هنگاميكه هوشيدر درسی سالگی به همپرسی هرمزد رسد ايزد مهر به همراه خورشيد ده شبانروز به بالست آسمان بايستد. مهر با آنكه بسياری از خويشكاريهای خود را در ادبيات پهلوی از دست داده، اما هنوز خدای ياوری است كه با حمايت از پيروانش مانع سستی آنان در تمام رنجهای زندگی می شود. و چنانكه در روايت پهلوی آمده: «مهر در روز پيش خورشيد رود، چون خورشيد اندر روزن رود، مهر بازگردد و به شب سالاری آفريدگان هرمزد را از ديوان، دروجان و مهردروجان گيرد». در تقويم زردشتی نيز هفتمين ماه و شانزدهمين روز ماه به او اختصاص دارد. در این روز جشن مهرگان که پس از نوروز مهمترین جشن ایرانیان است برای این ایزد برپا می شود.
منابع:
اسماعيلپور ابوالقاسم. 1375؛ اسطوره آفرينش در آيين مانی. انتشارات فكر روز
بهار مهرداد 1375. پژوهشی در اساطير ايران. انتشارات آگاه.
بهار مهرداد.1376؛ از اسطوره تا تاريخ. گردآورنده ابوالقاسم اسماعيل پور. نشر چشمه.
پورداود ابراهيم. 1377؛ يشتها 2 جلد. انتشارات اساطير.
تفضلی احمد(ترجمه). 1364؛ مينوی خرد. انتشارات توس.
تفضلی احمد.1376؛ تاريخ ادبيات ايران پيش از اسلام. بهكوشش ژاله آموزگار. انتشارات سخن تهران.
جلالی نائينی، محمد رضا.1372؛ گزيده سرودهای ريگ ودا. نشره نقره.
روايت پهلوی، ترجمه مهشيد ميرفخرايی 1367. مؤسسه مطالعات و تحقيقات فرهنگی.
روحالامينی محمود. 1378؛ آيينها و جشنهای كهن در ايران امروز. انتشارات آگاه.
ژينيو فيليپ. 1372؛ ارداويراف نامه. ترجمه ژاله آموزگار. انتشارات معين
قريب بدرالزمان. 1371؛ داستان تولد بودا به روايت سغدی. نشر آويشن
مقدم محمد.1380؛ جستار در باره مهر و ناهيد. انتشارات هيرمند.
هينلز جان. 1371؛ شناخت اساطير ايران. ترجمه ژاله آموزگار-احمد تفضلی. كتابسرای بابل- نشر چشمه
Benveniste,E., 1946; Vessantara Jataka, Paris.
Boyce, M., 1975; “On Mithra, Lord of Fire”Acta Iranica 4, Téhéran-Liège. Pp 69-76.
Boyce, Mary., 1975; A Reader In Manichaean Middle Persian and Parthian. Acta Iranica 9. Téhéran-Liège.
Cumont Franz., 1956; the Mysteries of Mithra, New York.
Gershevitch, Ilya., 1967; The Avestan Hymn To Mithra. Cambridge.
Humbach Helmut, and Pallan R.Ichaporia., 1998; Zamyād Yasht .Harrassowitz Verlag. Wiesbaden
Kent, Roland G., 1961; Old Persian. American Oriental Society.