Sunday, April 24, 2011

داروی خرسندی


داروی خرسندی متن کوتاهی به زبان پهلوی است که در آن فهرستی از صفات نیک، همچون تهیه معجونی بنابر نسخه پزشک، شرح داده شده است. متن زبان تمثیلی دارد مانند “هاون شکیبایی” و “کمچه (قاشق) توکل به خدا”. این متن در متون پهلوی به چاپ رسیده است.

به نام یزدان
داروی خرسندی
داروی خرسندی به چیزی چاره نه بخشیده است و چاره و درمان آسانی آن نیز از این خیزد.
دارویی بود به سنگینی یک گرم: با منش آمیختن و از طریق دانش شناختن خرسندی، به سنگینی یک دانگ
و اگر این نکنم چه کنم، به سنگینی یک دانگ
از امروز تا فردا شاید بهتر شود، به سنگینی یک دانگ
از این بدتر هم شاید بشود، به سنگینی یک دانگ
بر این چیزی که پیش آمده است خرسند بودن بر من آسانتر است، به سنگینی یک دانگ
و اگر خرسند نباشم در کار نیک نیست، بر من دشوارتر است، به سنگینی یک دانگ
این داروها را باید اندر هاون شکیبایی کردن، به هاون دسته نیایش کوفتن و به پرنیان توکل بیختن و هر روز بامداد بسیار زود، دو کفچه با کفچه پناه به یزدان به دهان افکندن و نیز آب "شایسته است کردن" از پس آن خوردن. سپس با بی گمانی خرسند بودن، چه برای تن و روان بسیار سودمندتر است.
فرجام یافت

Monday, January 3, 2011

باورهاي زردشتي

باورهاي زردشتي در حقيقت باورهاي كهن مردمي است كه قرنها پيش در اين سرزمين مي‌زيسته‌اند و داراي آئين‌ها و رسم‌ها و مراسم گوناگوني بودند. اين مراسم حتي تا امروز هم با تغييراتي در اين سرزمين اجرا مي‌گردد. بررسي‌ اين آئين‌ها از نظر مطالعات مردم‌شناسي بسيار مهم و حائز اهميت است، زيرا آئين‌هاي ديني و غير ديني كه در هر سرزمين اجرا مي‌شود در حقيقت شناسنامة آن مردم محسوب گشته و با تحقيق و بررسي آن مي‌توان به ويژگيهاي فرهنگي، اجتماعي، تاريخي و جغرافيايي و اعتقادي آنان پي برد. در ميان اين آئين‌ها، برگزاري جشن‌هاي گوناگون كه به مناسبتهاي مختلف برگزار مي‌شد از اهميت ويژه‌اي برخوردار است. زردشتيان به يك خداي واحد اعتقاد داشتند كه آنرا طي دوره‌هاي مختلف به ترتيب: اهورامزدا، اورمزد، و هرمزد مي‌ناميدند اين خداي برتر دستياراني داشت كه امشاسپندان(بي‌مرگان مقدس) ناميده مي‌شدند و اورمزد را در انجام وظايفش ياري مي‌دادند. اينان كه در حقيقت جلوه‌هايي از خدا بودند به ترتيب: بهمن، ارديبهشت، شهريور، سپندارمذ، خرداد و امرداد ناميده شده‌اند. علاوه بر اينان ايزدان قدرتمند ديگري نيز بودند كه اورمزد را در كار جهان ياري مي‌دادند. اين ايزدان كه در حقيقت ايزدان كهن اين سرزمين بودند با آمدن دين مزديسني، رنگ زردشتي به خود گرفتند و در كنار امشاسپندان به ايفاي نقش پرداختند. از جملة اين ايزدان مي‌توان به ايزد مهر، آناهيتا، تيشتر يا تير اشاره كرد كه هر يك براي خود مراسم جشني داشتند. در باور زردشتيان مرگ يك حقيقت مسلم بود و مردگان پارسا پس از گذر از اين جهان در جهان مينويي در كنار ايزدان به زندگي ادامه مي‌دادند و آخر هر سال به مدت ده روز براي ديدار اقوام و دوستان به اين جهان مي‌آمدند. به همين دليل ماه اول سال كه در اول بهار قرار دارد به اين ارواح در گذشتگان كه فروهر ناميده مي‌شدند اختصاص داشت و فروردين ناميده مي‌شد و عيد نوروز در حقيقت به اين ارواح تعلق داشت. خانه تكاني شب عيد و گذاردن شيريني و آجيل در سر ميز سال نو و سبز كردن سبزه همه براي اين بود تا به اين ارواح خوشامد گفته شود. در اين جا بطور كوتاه و خلاصه به بخشي از اعتقادات وباورهاي زردشتي يعني جشن‌هاي آن اشاره مي‌شود

جشن‌هاي ايراني را مي‌توان به سه گروه تقسيم نمود

1- جشن‌هاي ساليانه چون نوروز و جشن سده كه از اهميت ويژه‌اي برخوردار است و بيشتر داراي رنگ و نقش ملي و مردمي است.
نوروز – در ميان جشنهاي ساليانة ايران باستان، جشن نوروز داراي اهميت خاص بود. اين جشن كه در آغاز فصل بهار و نو شدن جهان گياهي و جانوري برگزار مي‌شد، مكان ويژه‌اي را در ميان جشنهاي كهن به خود اختصاص داده است. نوروز همچنين عيد ارواح درگذشتگان بود كه فروهر ناميده شده‌اند و ماه فروردين به آنان اختصاص داشت. منشاء عيد نوروز به جمشيد پيشدادي نسبت داده شده است. گويند اورمزد، جمشيد را از زمستان سختي كه در آينده پديد خواهد آمد آگاه ساخت و به او فرمان داد تا «ور» يا قلعه‌اي بسازد كه داراي سه بخش بود و جفتي از بهترين آدميان، جانوران و تخمهاي بهترين گياهان را در آنجا نگاه دارد و بدين ترتيب آنان را از خطر نيستي نجات دهد.(ونديداد فرگرد دوم). اين كار جمشيد يعني تلاش در جهت باز آفريني و نوسازي جهان، با نوروز كه موسم تجديد حيات و نوآوري طبيعت است، كاملا مطابقت دارد.

جشن سده- اين جشن در روز دهم بهمن ماه نزديك غروب آفتاب برگزار مي‌شود. عنصر اساسي كه در جشن سده مورد توجه قرار مي‌گيرد، آتش است. آذر يا آتش در باور زردشتي ايزد بسيار نيرومندي است. او پسر اهورامزدا است كه به صورت مرئي در آتش نمودار مي‌شود، و در عين حال جلوه‌اي از خود اورمزد است. در شاهنامة فردوسي، منشاء سده به هوشنگ پيشدادي نسبت داده شده است. هوشنگ پيشدادي در نبرد با مار سياه به طور اتفاقي دو سنگ را بر هم مي‌زند و فروغي از دل سنگ پديد مي‌آيد كه آتش است. اما ابوريحان بيروني در آثارالباقيه منشاء جشن سده را به زمان پيروزي فريدون بر ضحاك نسبت مي‌دهد: «بيور اسب ستمگر(ضحاك) توسط دو مار كه از دو شانة او روييده بود مورد آزار قرار گرفت و دستور داد كه هر روز دو مغز انسان براي غذا مارها تهيه كنند.، ارمائيل كه مأمور اين كار بود هرروز يكي از دو نفري را كه محكوم به مرگ بود نجات مي‌داد و مغز قوچي را به جاي مغز او با مغز ديگري مخلوط مي‌كرد. او به كساني كه نجات مي‌يافتند مي‌گفت كه آنان به كوههاي غرب دماوند رفته و در آنجا پناه گيرند با پيروزي فريدون بر ضحاك آنان در دهم بهمن بر بامهاي خود آتش افروختند تا فريدون به وجود نجات يافتگان پي ببرد »

2- جشن‌هاي ماهيانه كه برابريِ نام روز و نام ماه در آنها مناسبت گرفتن جشن است.
در تقويم زردشتي هر روز ماه و همچنين هر يك از دوازده ماه به ايزدي تعلق دارد. هنگاميكه نام روز و نام ماه با هم برابر مي‌شد آن روز را جشن مي‌گرفتند. بنابر گاه شماري ايران باستان ترتيب آن به اين شكل بود:

فروردينگان- روز نوزدهم هر ماه فروردين نام داشت و در نوزدهم ماه فروردين نام روز و نام ماه يكي مي‌شد كه آنرا فروردينگان مي‌ناميده و جشن مي‌گرفتند.

ارديبهشتگان- روز سوم هر ماه به نام امشاسپند ارديبهشت ناميده شده و روز سوم ماه ارديبهشت جشن بود.

خردادگان و مردادگان- روز ششم ماه به امشاسپند خرداد و روز هفتم ماه به امشاسپند مرداد تعلق داشت اين دو ايزد نگهدار آب و گياه بودند و با تشنگي و گرسنگي مي‌جنگيدند. برابر شدن نام روز و ماه آنان را جشن مي‌گرفتند.

تيرگان- روز سيزدهم هر ماه به ايزد تير يا تيشتر كه ايزد-ستاره بود تعلق داشت. در باور ايرانيان تيشتر كه با ستارة پر نور«شعري يماني» در صورت فلكي كلب اكبر شناسايي مي‌شد ايزد آورندة باران بود و برابري روز و ماه را براي اين ايزد جشن مي‌گرفتند. جشن تيرگان از جشن‌هاي مهم بود زيرا اين جشن با تيراندازي آرش كمانگير و رها شدن ايران زمين از قيد افراسياب توراني ارتباط داشت.

شهريورگان- روز چهارم هر ماه به امشاسپند شهريور نگهبان فلز و كانيهاي زير زمين تعلق داشت و برابري نام روز و ماه او را جشن مي‌گرفتند.

مهرگان- اين جشن براي ايزد مهر كه يكي از ايزدان قدرتمند ايران باستان بود برگزار مي‌شد. در مورد منشاء پيدايش جشن مهرگان در باورهاي مردمي بايد گفت كه اين جشن را به پيروزي فريدون بر ضحاك و همين‌طور آفرينش مشي و مشيانه نخستين زوج بشري نسبت مي‌دهند. موسم برگزاري اين جشن به قول بيروني شانزدهم مهرماه در روز مهر بوده است. با توجه به اينكه ايرانيان قديم سال را به دو بخش تابستان و زمستان تقسيم مي‌كردند، جشن مهرگان حدودا همزمان با شروع فراغت كشاورزان از درو و خرمن كوبي و هنگام فراغت پادشاهان از جنگ و ستيزه برگزار مي‌گرديد. امروزه جشن مهرگان با تغيير تقويم در سال 1304 هجري شمسي به جاي 16مهر به 10 مهر تغيير كرده است

آبانگان- دهمين روز هر ماه به زن-ايزد قدرتمند اردويسور آناهيتا اختصاص داشت و برابري روز او را با ماهش جشن مي‌گرفتند.

آذرگان- روز نهم هر ماه به آذر(=آتش) پسر اورمزد و ايزد نگهبان آتش اختصاص داشت كه برابري روز و ماه او را جشن مي‌گرفتند.

ديگان- دي نام ايزد اورمزد است. در تقويم سنتي ايران غير از روز اول هر ماه كه هرمزد ناميده شده، سه روز ديگر به نام اهورامزدا است كه به صورت دي آمده است و براي شناختن هر يك از اين سه روز، نام آن به نام روز بعد الحاق مي‌شد به اين ترتيب: دي به آذر(روز هشتم)، دي بمهر(روز پانزدهم)، دي به دين(روز بيست و سوم) گفته مي‌شود. روز اول دي به مناسبت برخورد نام روز با نام ماه كه مختص اورمزد بود، جشن گرفته مي‌شد و آن را «خرم روز» مي‌ناميدند.

بهمنگان- روز دوم بهمن ماه به بهمن، امشاسپند نگهبان جانوران سودمند تعلق داشت. در سنتهاي ايرانيان قديم هنگاميكه نام اين روز در ماه بهمن با نام ماه برابر مي‌شد به مناسبت آن جشني بر پا مي‌شد كه به آن بهمنگان مي‌گفتند.

اسفندگان- اسفند(=سپندارمذ) يكي از امشاسپندان دين زردشتي است كه نگهبان زمين است. برابري روز او و ماه اسفند جشني بر پا مي‌شد كه به «اسپندارگان» يا جشن «مزدگيران» معروف بود. اين جشن در حقيقت عيد زنان بود و در اين روز مردان به زنان بخشش مي‌كردند.

3- گاهنبارها.
گاهنبارها جشن‌‌هاي ششگانة فصلي است كه هر يك به مدت پنج روز ادامه دارد و مهمترين روز هر جشن آخرين روز آن است. گاهنبارها در اصل مبحث آفرينش در دين زردشت و بزرگداشت آن است. اين جشن‌‌‌‌ها داراي رنگ و نقش مذهبي‌اند. بنابر بندهش(بهار.1369 ص39-41) اسطورة آفرينش جهان بدين ترتيب است: اورمزد نخست آسمان را آفريد. دومين آفرينش آب، سومين آن زمين، چهارم گياه، پنجم جانور و ششم انسان بود. او پس از هر آفرينش پنج روز درنگ كرد كه آن پنج روز درنگ را گهنبار ناميده‌اند.
اولين گهنبار «ميديوزرم» و مربوط به آفرينش آسمان، دومين گهنبار «ميديوشم» پس از آفرينش آب، سومين گهنبار «پتيشه» كه آفرينش زمين در اين روز است، چهارمين گهنبار«اياسرم» كه آفرينش گياه در اين روز انجام پذيرفت، پنجمين گهنبار«ميديارم» كه آفرينش جانور در اين روز است، ششمين گهنبار «هَمَسپتمدم» در اسفندماه كه آفرينش انسان در آن صورت پذيرفت.
اطلاعات ما در مورد كاربرد اجتماعي يا آداب و رسوم اين جشنها بسيار اندك است زيرا، مطالب موجود در منابع اوستايي و پهلوي و يا منابع اسلامي اكثرا در مورد اسطورة آفرينش و موسم گهنبارها است. و به آداب و رسوم مربوط به آن كمتر اشاره شده است.

گزارش حاضر تحقيق مختصري است در بارة جشن‌هاي مرسوم در دين زردشتي كه بخش كوچكي از باورهاي زردشتي را تشكيل مي‌دهد. براي كسانيكه علاقمند به مطالعات بيشتر در اين زمينه هستند كتابهاي زير براي مطالعة بيشتر توصيه مي‌گردد

آموزگار، ژاله.1374؛ تاريخ اساطيري ايران. انتشارات سمت.
بديعي مريم. 1381؛ «شاديهاي ملّي ايراني و جشنهاي زردشتي». سروش پير مغان، مجموعة مقالات. انتشارات ثريا. ص577-601.
بندهش، فرنبغ دادگي، گزارنده: مهرداد بهار 1369. انتشارات توس.
بويس مري. 1374؛ تاريخ كيش زرتشت. ترجمة همايون صنعتي‌زاده. انتشارات توس.
بهار مهرداد 1375. پژوهشي در اساطير ايران. انتشارات آگاه.
بهار مهرداد.1376؛ از اسطوره تا تاريخ. گردآورنده ابوالقاسم اسماعيل پور. نشر چشمه.
بيروني ابوريحان. 1352؛ آثارالباقيه. ترجمة اكبر داناسرشت. انتشارات ابن سينا.
بيروني ابوريحان. 1352؛ التفهيم لاوئل صناعه التنجيم. به اهتمام استاد جلال‌الدين همايي.انتشارات انجمن آثار ملي.
پورداود ابراهيم. 1355؛ فرهنگ ايران باستان بخش نخست. انتشارات دانشگاه تهران.
پورداود ابراهيم. 1377؛ يشتها 2 جلد. انتشارات اساطير.
خيام، عمر. 1312؛ نوروزنامه. به تصحيح مجتبي مينوي. كتابخانه كاوه
روح‌الاميني محمود. 1378؛ آيين‌ها و جشن‌هاي كهن در ايران امروز. انتشارات آگاه.
فردوسي ابوالقاسم. 1314؛ شاهنامه. چاپ بروخيم، تهران
كريستن‌سن، آرتور. 1377؛ نمونه‌هاي نخستين انسان و نخستين شهريار . جلداول ، ترجمة ژاله آموزگار- احمد تفضلي. نشر نو.
هينلز جان. 1371؛ شناخت اساطير ايران. ترجمة ژالة آموزگار-احمد تفضلي. كتابسراي بابل- نشر چشمه
ياحقي، محمد جعفر.1369؛ فرهنگ اساطير و اشارات داستاني در ادبيات فارسي. مؤسسة مطالعات و تحقيقات فرهنگي و سروش

Saturday, August 7, 2010

A house model and an ancient architect

A house model belonges to 5th millenium B.C is found in Semnan. This house model is made of Sange-e Chakhmaq Pepe.

Tuesday, February 16, 2010

Jashn-e Esfandegan

Jashn-e Esfandegan
The oldest celebration of Women in the world
29th of Bahman (18th of February) is the day of Spandarmad or Sepandarmaz (Avesta.Spenta Armaiti =Holy Devotion). This day and the whole month of Esfand, the last month of Iranian year, belongs to her. She is one of the seven Amshaspands or Amahraspands (Holy Immortal), who are ever-living, ever-helping, guardian, protector and preserver of the creation of Mazda. Spandarmad is the symbol of love and humbleness in the spiritual world and guardian of the earth in material world. She wears the star-studded sky as her garment.

In this day (29th of Bahman) there is a celebration for her, called Esfandegan that is devoted to Spandarmad and also to women and mothers, in order to remember the superior status of mothers as well as their kindness and self-sacrifice.

In the ancient Iranian tradition, in this day women set aside the house chores and put the responsibility on the shoulders of their men for just one day. The men were also supposed to offer their women gifts

REFERENCES:
www.cais-soas.com
Dhalla, M.J.N. Z., 1914: Zoroastrian Theology from the Earliest Times to the Present Day, New York.
Gray. Louis. H., ; The Foundations of the Iranian Religions. K.R.Cama Oriental. No.5 Bombay.

Wednesday, February 3, 2010

Women in media and Achaemenid

According to the texts which found in Persepolis we know that the composition of Median society was very similar to the one we know in Achaemenian Iran.
In Achaemenian period, women in royal court were in high activities, they had especial rations and worker groups. According to these texts, two women both member of the royal family, Irdabama and Irtašduna, are concerned in economic activities. A number of work groups are said to be “of” Irdabama. It seems that she was merely a ceremonial sponsor. We do find that the mother of the heir apparent or (if alive) of the King held a dominant position in the royal household and was treated with such respect that in later times she might even impose her will against the King’s. (Cook. P.226) The Achaemenid Kings did not give their daughters in marriage abroad, for they recognized no equals among the princes of the earth. Princesses of the royal blood were, however, often married to Persian nobles.
The Achaemenid Elamite texts found in Persepolis, inform us about the far-reaching organization of men and women working for economic purposes. In this organization men and women were equal; they had equal rations for their work. The ranges of their wages were depended on their abilities, not their sex. According to these texts “chief” women like men had extraordinary daily rations. In work groups, there were “chiefs” who always attached to groups; women are particularly prominent in this role. The women “chiefs” occur in work groups which include far more women than men. A text indicates that 50 quarts of grain was normal monthly ration for a woman “chief”. Women received wine rations like men, but boys and girls never received wine. There are texts which recorded single payments to mothers. Those who bear boys receive 10 quarts of wine or beer, or 20 quarts of flour, barely or other cereals; while those who bear girls receive half as much. One text (PF 1219) covers a period of twelve months payment to these mothers; the recipients are sometimes called workers, (as in PF 1206), where the mother is a “worker subsisting on rations”. (Hallock. P.606) The treasury texts recorded the payment in silver, which imply the existence of a private commodity market and women had participated in these markets too.

Wednesday, December 23, 2009

Christmas the mixed culture of east and west

When in the middle of the third century, Mithraism reached the apogee of its power; it seemed that the world was on the verge of becoming Mithraic, the religion from Orient and Persia. The extension of Mithraism, in the Rome and other western countries, was a natural product of importation of slaves, and transportation of troops. Because of his powerful God Mithraism became the favored religion of soldiers.

As Christianity grew in power, Mithraism became more and more isolated. But similarities between two religions make us believe that traditions must have passed from the one cult to the other.

For example, the sectaries of The Persian god, like the Christians, purified themselves by baptism: received, by a species of confirmation, the power necessary to combat the spirits of evil; and expected from a Lord's Supper salvation of body and soul. Also, their conceptions of the world and of the destiny of man were similar. Both of them admitted the existence of a Heaven inhabited by beatified ones, situate in the upper regions, and of a Hell peopled by demons, situate in the bowels of the earth. They both placed a Flood at the beginning of history; they both finally, believed in the immortality of the soul, in a last judgment, and in a resurrection of the dead, consequent upon a final conflagration of the universe.

Mithraism like Christianity, also held Sunday sacred, and celebrated the birth of the Sun on the 25th of December, the same day on which Christmas has been celebrated, since the fourth century at least.

So Christmas does not merely belong to Christianity, but it is a universal festival, especially for Persians.
Merry Christmas.

Source:
Cumont Franz., 1956; the Mysteries of Mithra, New York.

Sunday, December 20, 2009

Yalda (Shabe Yalda)

At the eve of the first day of the winter (21st December) Iranian people celebrate Yalda, also is known as Shab-e Chele. This festival is celebrated in the last day of the Persian month Azar, which is the longest night of the year. Iranians light up candles, and lay a tablecloth with fresh winter fruits such as pomegranate, watermelon and grapes and different kinds of dried fruits, nuts, and seeds.

This festival was considered extremely important in pre-Islamic time, and can be traced in a period of more than 6000 years.

Yalda is a Syriac word, which means birth (tavalod). They believed, sun was born at the end of this night.

According to ancient believes, each month of the year belongs to one deity. The month of azar belongs to Azar (Fire), the son of Ahura Mazda. The next month, Day, belongs to Ahura Mazda, The Lord of Wisdon. But the last day of month Azar is the longest night of the year, and the forces of Ahriman, Lord of darkness, are assumed to be at the peak of their strength. So people made fire and burnt it all night in order to prevent Ahriman's forces attack; and helped Mithra, the powerful deity, to bring the light. Because according to Avesta, Mithra, is a light-bringer, he is, the first light of the day. His epithet in Avesta is hvaaraokh.shana-, which means "endowed with own light".

Enjoy Yalda night, because it is the legacy of our ancestor and belongs to our grand grand fathers.