در زمانهای قدیم در سرزمینهای دور در کنار رودخانه ها مردمانی سکونت داشتند که در این زمین های حاصلخیز و بارانی با سخت کوشی کشت و زرع می کردند. در اندیشه این مردمان خدایانی جای داشتند. گروهی از این خدایان بسیار قدرتمند و ترسناک بودند. آنان هنگام خشم سلاحهای مرگبار صاعقه و رعد و برق به زمین می فرستادند و بارانهای سیل آسا جاری می کردند که سیل و ویرانی به همراه داشت. در فصول بارانی مردمان، این خدایان را نیاز می بردند و با اهدای هدیه های گوناگون تحت حمایت آنان قرار می گرفتند و از خشم آنان در امان می ماندند. در کنار این خدایان، خدایان فرودستی می زیستند که قدرت کمتری داشتند و در انقیاد خدایان قدرتمند بودند.
گروهی از این مردم کشاورز که مبارزتر و ماجراجوتر بودند سرزمین قدیمی را ترک گفتند و به سرزمین های گرم تر کوچ کردند و در این سفر خدایان خود را نیز با خود بردند. در سرزمین جدید از بارانهای سیل آسا و رعد و برق و صاعقه خبری نبود. مردم دیگر به این خدایان قدرتمند و ترسناک نیاز نبردند پس آنان نیروی خود را از دست دادند و در اندیشه ها به فراموشی سپرده شدند و جای آنان را خدایان فرودست گرفتند که با آب و هوای جدید سازگار بودند. خدایان فرودست در اندیشه هایی که در اختیار گرفته بودند خدایان قدرتمند را دیوان بدکار نامیدند. خدایان قدرتمند قدیمی که دیگر دیو نامیده می شدند، تحقیر شده و دلشکسته اندیشه ها را رها کردند و در سرزمین افسانه ها جای گرفتند.
گروهی از این مردم کشاورز که مبارزتر و ماجراجوتر بودند سرزمین قدیمی را ترک گفتند و به سرزمین های گرم تر کوچ کردند و در این سفر خدایان خود را نیز با خود بردند. در سرزمین جدید از بارانهای سیل آسا و رعد و برق و صاعقه خبری نبود. مردم دیگر به این خدایان قدرتمند و ترسناک نیاز نبردند پس آنان نیروی خود را از دست دادند و در اندیشه ها به فراموشی سپرده شدند و جای آنان را خدایان فرودست گرفتند که با آب و هوای جدید سازگار بودند. خدایان فرودست در اندیشه هایی که در اختیار گرفته بودند خدایان قدرتمند را دیوان بدکار نامیدند. خدایان قدرتمند قدیمی که دیگر دیو نامیده می شدند، تحقیر شده و دلشکسته اندیشه ها را رها کردند و در سرزمین افسانه ها جای گرفتند.
This comment has been removed by the author.
ReplyDelete