Saturday, June 18, 2011

پیشینه کهن برخی از نامهای ایرانی، آرمیتا

آرمیتا

در اوستا واژه اسپنته ­spǝnta به معنی "مقدس، افزاینده" صفت آرمئیتی ārmaiti­ یکی از شش امشاسپند و بانو ایزد موکل زمین است. او یکی از جلوه های اهوره‌مزدا و دختر اوست. وهومنه برادر اوست. در میان شش امشاسپند او تنها امشاسپند مؤنث است، زیرا وهومنه (بهمن)، ارته /اشه وهیشته (اردیبهشت) و خشَثرَه وَیریَه (شهریور) هر سه مذکرند و جنسیت هئوروَتات (خرداد) و اَمِرِتات (امرداد) نیز مشخص نیست. سپنته آرمئیتی در طرف چپ اهوره مزدا می نشیند. اشی ونگهوی دختر اوست. او بهمراه وهومنه و اشه نيرو را می‌بالاند و دشمن را متزلزل می كند. نفرت و كينه‌توزی و بلای گناهكار به كمك او دور می‌گردد. در اوستای متأخر اين امشاسپند كه موكل زمين است رفته رفته با خود زمين يكی می‌شود بطوريكه در فرگرد سوم بند 35 ونديداد، از او بعنوان خود زمين نام برده شده است.

سپندارمد یا سپندارمذ نام آرمئيتی در متون پهلوی است. او نیرو و توان می بخشد و به انسانها توصیه می کند اگر در مورد بدی یا خوبی اعمالشان تردید دارند باید با فرد صالحی مشورت کنند زیرا همانطور که یک اسب تیزتک گاه شلاق می خواهد و یک چاقوی تیز به سنگ چاقو تیز کن نیاز دارد حتی خردمندترین انسانها نیز نیازمند مشورت اند. ایزد موکل زمین هنگامیکه زمین بایری آباد می شود و یا بر آن دام چرا می کند، یا کودکی در آن به دنیا می آید، خشنود می گردد. اما هنگامیکه خلافکار یا حاکم ستمگری بر زمین مقدس او قدم می گذارد غمگین می شود. همانطور که مادری کودک مرده خود را با غم و اندوه درآغوش می گیرد سپندارمذ هم از در آغوش گرفتن ستمگری اندوهگین می شود. حتی پا برهنه راه رفتن بر زمین، او را ناراحت می کند. سپندارمد در متون پهلوی خويشكاری جديدی دارد كه در زمانهای قديمتر مربوط به او نبود، او نگهبان زنان پرهيزگار می‌گردد. برای خشنودی او باید این زنان را خشنود ساخت؛ و دعای مردان برای داشتن زنان پرهیزگار توسط او اجابت می شود. ماه اسفند آخرین ماه سال به نام اوست. گل پلنگ مشك و گیاه اسفند به او تعلق دارد. لباس سپندارمذ آسمان ستاره نشان است. و از آنجایی که هر اندام انسانها به مینویی تعلق دارد، مغز از آنِ سپندارمذ است. او در پايان جهان ونبرد پایانی متخاصم ديوی خود ترومد را شكست خواهد داد.

در تاريخ افسانه‌ای ايران شرحی از تسلط افراسياب بر ايران و تدبير سپندارمد، امشاسپند موكل زمين و تيراندازی آرش و مصالحه ايران و توران آمده است كه در آن تجسم مادی اين امشاسپند به پيكر دوشيزه‌ای زيبا شرح داده شده است. اين مطلب در كتابهای پهلوی به اختصار آمده اما در منابع اسلامی كه براساس خداينامه پهلوی تدوين يافته‌اند، با تفصيل بيشتری ذكر شده است. درگزيده‌های زادسپرم فصل 4 بند 4 تا 7 آمده است: «تجلی دين در اسپندارمد در آن زمان بود كه افراسياب آب را از ايرانشهر بازداشت، برای باز آوردن آب ، اسپندارمد به شكل دوشيزه‌ای در خانه منوچهر که فرمانروای ايرانشهر و پاسخگوی انيران بود متجلی شد. جامه‌ای از نور برتن كرده بود كه از هر سوی آن باندازه يك هاسر فروغ می‌تابيد و بر ميان كستی از زر بسته بود.» در شهرستانهای ايران بند 38 نيز آمده است: «شهرستان زرنگ را نخست افراسياب تورانی ملعون ساخت... و منوچهر را در پدشخوارگر (زندانی) كرد و اسپندارمد را به زنی خواست و اسپندارمد در زمين در آميخت».

پنجمین روز از ماه اسفند درتقویم زردشتی و 29 بهمن در تقویم کنونی روز سپندارمد است که برابری روز وماه جشن اسفندگان را به همراه دارد این جشن به سپندارمد و همچنین تمام زنان و مادران تقدیم شده است و قدیمیترین جشن روز زن در نوع خود است. در این روز زنان از کار خانه معاف هستند و مسئولیت خانه بر عهده مردان است. علاوه بر آن مردان باید برای زنان هدیه ای تهیه کنند. برای برگزاری این جشن همه افراد خانه بامداد زودتر از هر روز از خواب بیدار می شوند. خانه را تمیز می کنند و با پختن آش که غذای سنتی ایرانیان است جشن آغاز می شود.

منابع:

تفضلي احمد.1367: «خواستگاري افراسياب از اسپندارمد» ايران نامه. سال هفتم شمارة 2.ص189

گزيده‌های زادسپرم، ترجمه محمد تقی راشد محصل 1366. مؤسسه مطالعات و تحقيقات فرهنگی

www.cais-soas.com

Dhalla, M.J.N. Z., 1914: Zoroastrian Theology from the Earliest Times to the Present Day, New York.

Gray. Louis. H., ; The Foundations of the Iranian Religions. K.R.Cama Oriental. No.5 Bombay.

Sunday, June 5, 2011

پیشینه کهن برخی از نامهای ایرانی - کیومرث


زندگی و مرگ کیومرث در باور کهن، نخستین کارزار انسان با اهریمن است.

در اوستا کیومرث gaya­marǝtan به معنی "زنده فناپذیر" است. او پیش نمونه نژاد انسان است. در بند 87 فروردین یشت فروهر او بعنوان نخستین کسی که به اندیشه و آموزشهای اهورامزدا گوش داد و ناف (= خاندان) مردمان ایرانی از اوست، ستوده شده است.

در متون پهلوی او نخستین انسان است. در روایت پهلوی آمده که اورمزد او را به شکل نطفه در سپندارمذ قرار داد و از سپندارمذ او را آفرید. نژاد مردم از اوست :

" مردم از آن گِل اند که کیومرث را از آن ساخت. به شکل نطفه در سپندارمذ قرار داد و کیومرث را از سپندارمذ بیافرید و زاد، به همان سان که ملهی و ملهیانه روئیدند. سه هزار سال <آفرینش را> به حرکت در نیاورد، چون اهریمن هجوم آورد، سی سال شد (= طول کشید) تا همی رفت (= کیومرث مرد). ماه فروردین، روز هرمزد او را بکشت. نطفه کیومرث به زمین آمد. چهل سال در حالت نطفه در زمین ماند. پس مهلا و مهلیانه از زمین، به پیکر ریباس رستند، یعنی همان گونه که ریباس برآید، پس برگ بر تن او فراز ایستد، دست ایشان نیز بر گوش فراز ایستاد. روشن گفت که: نُه ماه به پیکر ریباس بودند. آن گاه به پیکر آدمی بگشتند. از ایشان شش پسر و شش دختر زاده بودند که زیستند و بود که مردند و آن گاه همه مردم از <نسل> ایشان شدند."

در بندهش کیومرث ششمین آفریده هرمزد است (آفرینش ها به ترتیب عبارتند از: آسمان، آب، زمین، گیاه، گاو یکتا آفریده، کیومرث). او موجود عجیب الخلقه ای است به شکل مربع، که پهنا و بلندایش به یک اندازه است. در طرف چپ رود دائیتی آفریده شده است. تصویر او در بندهش چنین است:

" ششم کیومرث را آفرید روشن چون خورشید. او را به اندازه چهار نای بالا بود. پهنا(ش) چون بالا(ش)؛ راست بر بارِ رودِ دائیتی که (در) میانه جهان ایستد. کیومرث بر سوی چپ و گاو بر سوی راست. دوری ایشان، یکی از دیگری، و نیز دوری از آبِ دائیتی به اندازه بالای خود (ایشان) بود. کیومرث دارای چشم، دارای گوش، دارای زبان و دارای دَخشَک بود. دخشک داشتن این است که مردم از تخمه او بدان گونه زادند. به یاری او خوابِ آسایش بخشنده آفریده شد؛ زیرا هرمزد آن خواب را به تنِ مردِ بلندِ پانزده ساله روشن فراز آفرید. او کیومرث را با گاو از زمین آفرید."

پس از آفرینش کیومرث، اهریمن دیوان آز و نیاز و سیج، درد و بیماری و هَوَس و بوشاسپ را برای نابودی گاو و کیومرث روانه کرد. اما پیش از آمدن آنان، هرمزد کیومرث را به خواب برد، مانند آنکه شعری خوانده شود. هرمزد آن خواب را به تنِ مردِ پانزده ساله ای روشن و بلند آفرید، و کیومرث به خواب رفت. هنگامیکه کیومرث در خواب بود اهریمن به دیگر آفرینشهای هرمزد حمله برد و آنان را از کار بیافکند. چون کیومرث از خواب بیدار شد، جهان را چون شب تاریک دید. حتی سر سوزنی از زمین از این حمله در امان نمانده بود. اهریمن که همه آفریدگان هرمزد را از میان برده بود، اَستویهاد دیو را با یکهزار دیو مرگ کردار برای نابودی کیومرث روانه ساخت. اما از آنجاییکه در آغاز آفرینش برای کیومرث سی سال زندگی بریده شده بود، دیوان، به سبب زمانِ مُقَدَر، قادر به کشتن او نبودند. و کیومرث سی سال بعد از آمدن پتیاره (= اهریمن) زندگی کرد. پس از آن درگذشت و بر دست چپ افتاد. از آنجا که تنِ کیومرث از فلز ساخته شده بود، از تن کیومرث هفت گونه فلز پدید آمد: از سر سرب، از خون ارزیز و از مغز سیم، از پای آهن، از استخوان روی و از پیه آبگینه و از بازو پولاد. از جانِ او نیز زر پیدا شد که به سبب ارزشمندیِ زر، مردم آن را با جان بدهند.

هنگامِ مرگِ کیومرث از او تخمه بیرون آمد، آن تخمه ها به روشنی خورشید پالوده شد و دو بهر آن را نریوسنگ نگاه داشت و بهری را سپندارمذ پذیرفت. چهل سال آن تخمه ها در زمین بود. پس از چهل سال مشی و مشیانه (=ملهی و ملهیانه) به شکل گیاه ریواس با یک تنه و پانزده برگ از زمین روئیدند و از ایشان دیگر انسانها برای رونق جهان و نابودیِ دیوان و از کارافتادگیِ اهریمن بوجود آمدند.

چگونگی مرگ کیومرث با تفصیل در بندهش نقل شده است:

" این را نیز گویند که چون بر کیومرث مرگ برآمد، نخست اهریمن بر آن پای راست، بدان انگشت کوچک فراز تاخت، سپس، بر دل گرسنگی فراز هِشت. هرمزد (به مقابله) اهریمن آنجا بایستد تا گوشت و روغن به کیومرث بخوراند که تا دیوان او را ناخورده نَدَرَند. بدان سبب، جان در تن کیومرث به سینه سخت تر بِشُد. سپس، بر شانه (او) آمد، سپس به بالای سر تاخت. از تن کیومرث روشنی چنان برفت که آهن گرم سرخ را چون پتک برزنند، سیاه بشود. اکنون نیز مردم در گیتی بدین شیوه میرند که نخست پای، سپس دیگر اندام(ها) تا سینه شخص خُشکد. سپس، جان در سینه سخت تر بشود، خورش خورَد. بسا مردم که بدان گمراه شوند که آن تن بهتر شود، پس زود (باشد که) میرَد. چون میرَد، رنگ بگردد."

در شاهنامه کیومرث بنیانگذار خاندان پیشدادیان است. او نخستین پادشاه بود و گِل شاه خوانده می شد. همیشه بالای کوه می زیست و پوست پلنگ می پوشید. سی سال شاه بود. دد و دام و همه جانوران را به خود رام کرد آنچنان که به او نماز می بردند. پسری خوبروی و هنروَر بنام سیامک داشت. در گیتی کیومرث را جز اهریمن دشمنی نبود. بچه دیوی اهریمن زاده، به کیومرث رشک برد و به جنگ وی برخاست. سیامک به نبرد او روی آورد و کشته شد. کیومرث از مرگ پسر سوگوار شد و از لشکرش و همه دد و دام، خروش درد و دریغ برخاست. خداوندگار به میانجی سروش به کیومرث پیام فرستاد: بیش از این مخروش، سپاه بیارای، به کین فرزند خویش بکوش.

از سیامک پسری ماند به نام هوشنگ. نیای او کیومرث او را بپرورید و آنچه به پدرش سیامک رفته بود بدو باز گفت. او از پی خونخواهی پدر، سپاهی آراست و آن دیو کشنده سیامک را از پای درآورد. پس از این کین خواهی، کیومرث درگذشت.

منابع:

آموزگار، ژاله.1374؛ تاريخ اساطيری ايران. انتشارات سمت.

بندهش، فرنبغ دادگی، گزارنده: مهرداد بهار 1369. انتشارات توس.

پورداود ابراهيم. 1377؛ يشتها 2 جلد. انتشارات اساطير.

روايت پهلوی، ترجمه مهشيد ميرفخرايی 1367. مؤسسه مطالعات و تحقيقات فرهنگی.

فردوسی ابوالقاسم. 1314؛ شاهنامه. چاپ بروخيم، تهران

كريستن‌سن، آرتور. 1368؛ نمونه‌های نخستين انسان و نخستين شهريار . جلد دوم ، ترجمه ژاله آموزگار- احمد تفضلی. نشر نو.

Bartholomae, Christian (AIW).,1961; Altiranisches Wörterbuch. Walter de Gruter & co. Berlin.